حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Thursday, October 28, 2004 :::

با میلر زیاد آشنا نیستم، کتابی از او نخوانده ام اما نوشته های کوتاهی خوانده ام که به قدر کتاب بوده است:
"
آن كه تا آخر خط مى رود صد البته جانش را در اين راه مى گذارد. من تا آخر خط رفته ام، خود را به عنوان قربانى پيشكش كرده ام. از همين روست كه اكنون مى توانم به زندگى ادامه دهم و بى هيچ رنج و دردى آن را به تمامى ثبت كنم. من تقريباً با شادمانى مى توانم دردناك ترين رخدادها را بازگو كنم. من از مردى ديگر در زندگى اى ديگر مى گويم. ديگر نيازى به بازگو كردن آن ندارم- بى دليل اين كار را مى كنم. اكنون مى توانم به زندگى اى روى بياورم كاملاً جدا از كتاب، از نوشتن، و از اين بيان فردى. لازم باشد مى توانم زندگى را بدون سكس سر كنم. مى توانم بدون دوستى و صميميت زندگى كنم. منظورم اين است كه مى توانم تنها، با خودم زندگى كنم.
. . .
چه چيز ما را از همه چيز جدا و خاص مى كند؟ ما چرا نمى توانيم عشق بورزيم- و به ديگر كارهايى بپردازيم كه به ما لذت مى دهند؟ چرا ما نمى توانيم در آنِ واحد خود را از همه سو رها كنيم؟ از چه مى ترسيم؟ مى ترسيم خود را از دست بدهيم. و با اين حال تا خود را از دست ندهيم، نمى توانيم به يافتن خود اميدى داشته باشيم. ما خودِ جهانيم، و براى ورود كامل به جهان ابتدا بايد از آن دست بكشيم. تا وقتى كه آماده تسليم كردن خود باشيم و تا وقتى كه به جان عزيز خود نياويزيم، فرقى نمى كند كه چه راهى را در پيش مى گيريم. "
از شرق


::  yashar 01:36 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها