حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Thursday, January 22, 2004 :::

می گويم زوربای ايراني ست، می خندد."زوربای يونانی" شايد تنها کتاب غير درسی باشد که توانسته است سهميه يک روز درس و دانشگاه را از او بگيرد.
به سن او که بودم، کتاب مصرف روزانه ام بود. اوايل بيشتر کتابهای فنی و اواخر بيشتر داستان، شعر و انديشه زندگی و مرگ.
آن روزگار ديگرگذشته است و اين روزها به جز چند کتاب شعر، تنها يکی دو کتاب کتابستان دستم است که جرعه جرعه همچون شوکرانی می نوشم.
مثل هميشه، پيشنهاد چندين خوشی و فراموشی می دهد، می گويم:"زندگی چهره خود را برای همه يک جور نشان نمی دهد" مشکل نخواستن يا نتوانستن خودم نيست، نشدن و نبودن است. برای خودم، ديگری را نمی توانم درگير کنم. به خصوص با باورها و رسوم اين جامعه که سخت صدمه زننده است. ديگران هم که خود نخواسته اند.
از کوتاهی مردها می گويد که فرصت سوزی زنها راهنوز نديده و نچشیده است.
از گذشتش لذت می برم، می داند که اگر روی مسئله ای پافشاری کند ادامه اش تلخی بی نتيجه است.
به بن بست که می رسد، چشمکی می زند و بی هيچ تلخی با مهارت به راهی جديد می افتد.
می پرسد که خوشبختم يا نه؟ می گويم: دنبال خوشبختی در بیرون از خودم نيستم. چه بسا اتفاقات در ظاهر تلخ که نتيجه شيرين داشته باشد و از طرفی روزگاری خوش که آبستن بدبختی است.
اگر منظورت از خوشبختی رضايت از خويشتن است در حال حاضر رابطه ام با خودم عالی ست و هيچگاه اينگونه به خودم، نزديک نبوده ام.
شبی خوش با پياده روی طولانی در نور و سرمای وليعصر و قهوه ای گرم با همراهی داداشی شيطان و سرخوش به سر می رسد و باز بايد روزها و شب ها را از نو شمرد


::  yashar 16:24 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها