حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Friday, June 13, 2003 :::

"هنر معجزه ی عشق است، هر لحظه به شکلی و یا فرزند عشق است که هر دم به لباسی."
نمی دانم در مجلس عشق، عروسک ها به جستجوی چه آمده اند؟!
تعدادشان نسبت به بقیه کم است و شاید این اندک راه گم کرده اند، اگر راهی بشناسند!
تصمیم گرفته ام دیگر دغدغه آنها را نداشته باشم. همنشین هایم خوب هستند و همه از جنس خودم.
پرده کنار می رود و گروه تنبور نوازان همچون تابلویی زیبا آشکار می شوند
نمی دانم چرا دست می زنند! این جلوه ها را باید فقط نگاه کرد و مست شد.
دست زدن ترا از مستی بیرون می آورد، خوب است که به سماع در آیی و پا بکوبی
مجلس را کمانچه آغاز می کند، انگار که حضور مرا فهمیده باشند.
چه نوایی دارد این ساز
" دیوان " آهسته آهسته خودش را به کمانچه نزدیک می کند
و نا گهان دف می خروشد
آه، چرا اینقدر کم است
دف باید زیاد باشد پنج تا ده تا . . .
همچون تنبور
تنبور نوازان شاهد خوشنوا را به آغوش می کشند
لب می گیرند
دست ها بالا می رود
و نوای عشق نا گهان فضا را پر می کند
معشوقه لب می دهد
و عاشق دیگر مست خرابست و اختیار از کف داده است
همه چیز معشوق است
آسمانیان به نوا در می آیند
" هر که دلآرام دید از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت
گر بهمه عمر خویش با تو برآرم دمی
حاصل عمر آن دمست باقی ایام رفت"

::  yashar 15:12 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها