حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Sunday, May 19, 2002 :::

چند هفته پيش ، براي شركت در يك سمينهار، رفته بوديم هتل المپيك .
تيم پاس هم اونروز بازي داشت وبازيكناش تو هتل پلاس بودند.
در فرصت استراحت سمينار،بچه ها مشغول تماشاي اونا شدندوالبته بيشتر خداداد.
اين بچه سوسول ، نكيسا هم بود. باورتون نمي شه نيم ساعت فقط داشت اسپري براق كننده به ماشينش مي زد!(حدس بزنيد من چقدر علاف بودم كه براش تايم گرفته بود‍‍‍‍‍‍‍م)
من كه كلا از هر چي آدم بادكنكيه، خوشم نمياد به جاي تماشاي بادكنكها رفتم تا سري به گوشه كنار هاي هتل بزنم.
ساختمان هتل از نظرنقشه و ساخت بد نيست وفكر كنم تازه سازباشه اما كفپوش هاش خيلي كثيف و بد رنگه ، كيفيت غذاش هم زيادخوب نيست!.
بهترين چيزي كه نظرمنو تو هتل جلب كرد، نقش ها و تابلو هاي هنرمندان معاصر ايراني بود با موضوع تاريخ و هنر ايران.
به نظر من روش خوبي براي آشنا كردن ورزشكار ها و ميهمانان خارجي با تاريخ علم و ادب ايران به صورت تصويري هست و در نوع خودش غنيمته. به خصوص براي ورزشكاراني كه با زباني به جز زبان كشور خودشون آشنايي ندارند.البته مي تونم شرط ببندم ورزشكارهاي خودمون هم اطلاعات زيادي از موضوعات تابلو ها نداشته باشندوفكر هم نكنم نگاهشان هم بكنند.
نكته جالب ( و گريه دار) تابوها اين بود كه از قرن چهارم تا هشتم براي هر قرن يك تابلو براي نشون دادن دانشمندا ن ،اتفاقات و كشفيات اون دوره وجود داره ولي براي تمام دوره قرن نهم تا سيزدهم فقط يك تابلو اختصاص يافته كه فكر كنم اون يكي رو هم به زور تونستند پر كنند!

::  yashar 23:58 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها