حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Sunday, February 24, 2002 :::


عيد قربان مبارك
داشتم فكر مي كردم اگه پدر و مادرهاي ما به جاي حضرت ابراهيم بودند چي كار مي كردند
مي تونستن ما رو قرباني كنن؟!
به عبارت بهتر آيا مي تونستن ثابت كنن كه به ما وابستگي ندارند ؟ و به خاطراهداف بزرگتراز دلبستگي هاي خودشون مي گذرن و ما را در زندگي آزاد مي ذارن تا خودمون راهمونو انتخاب كنيم
متاسفانه پدر و مادرها آنقدر به ما بچه ها وابسته شدند كه حتي اجازه نميدن بدون اجازه اونا آب بخوريم.
آخه مي دونين بديش اينجاست كه فكر مي كنن كاراشون از روي دلسوزي و دوست داشتن هست اما اينطور نيست بعضي اوقات فقط از روي وابستگيي است كه به ما پيدا كردن.
و قتي هم بهشون توضيح مي ديم كه ما به اندازه كافي بزرگ شديم و خودمون مي تونيم راهمونو انتخاب كنيم قبول نمي كنن.
نمي دونم چرا فكر مي كنن تو دنيا فقط يك راه درست وجود داره كه اونا طي كردن و ما هم بايد همون راه رو بريم.
خب اگه اعراب بت پرست باقي مونده بودن دليلش همين بود.
يعني پدر و مادرها و در حالت كلي جامعه, هيچ راهي رو بجز راههاي پيموده شده قبول نداشتند.
به نظر من ,ما بايد اول مشكل رو از خانواده ها حل كنيم.
تا زمانيكه در خانواده به حق انتخاب ما و آزادي ما ارزش نگذارند از جامعه چه انتظاري مي تونيم داشته باشيم.
ببينيد اگه قرار بر اين بود كه ما حق انتخاب نداشته باشيم براي خدا راحت تر نبود همه رو همانطوري كه خودش دوست داره خلق كنه و تو همون راهي كه خودش مي خواد قرار بده؟!.
پس اگه خدا اينكا ر را نكرده پدر و مادرها و هر كس ديگري اين حق رو ندارند كه ما رو تو راهي قرار بدن كه هيچ اختياري در انتخابش نداشته باشيم
البته سوء تفاهم نشه من منظورم اين نيست كه به نظر پدر و مادر احترام نذاريم.
من مي گم پدر و مادرها بايد بعد از اينكه فرزندانشون بزرگ شدند مثلا بالاي بيست سال بايد اجازه بدهند كه از بين راه هاي درست مختلف راهي را كه خود دوست دارند انتخاب كنند. نه راحترين و نزديكترين راهي كه اونها امتحان كردند و مورد نظرشون هست.
ببينيد ما به دنيا نيومديم كه جا پاي آدماي ديگه بذاريم ما بايد در صحنه دنيا نقش خودمونو بازي كنيم.
تو اين دنيا هم به تعداد آدمها راه هاي نرفته وجو داره.
هر چند مقصد اين راهها به يكجا منتهي مي شه اما شايد يكي نخواد از مسير مستقيم بره و دوست داره از جنگل بره و شير و گرگ و ببر و ... رو هم ببينه يا شايد يكي مي خواد از كوه بره و دوست داره پستي ها و بلندي هاي كوه رو هم امتحان كنه.
درسته اين دومسير داراي خطرات زيادي است اما اگر كسي دوست داره ما نبايد قدرت انتخاب اونو بگيريم.
تنها كاري كه ما مي تونيم و درست هست بكنيم اين هست كه خطرات راههاي مختلف را بگيم تا خود شخص انتخاب كنه اگه هم خيلي دوستش داريم مي تونيم دست كمك خود مونو هميشه آماده نگه داريم تا اگه به مشكلي جدي بر خورد كرد كمكش كنيم تا سقوط نكنه.
البته منظور من از بين راههاي مختلف راههاي درست مختلف است نه انتخاب بين راه درست و نادرست.
اي خدا! ,كي به اين پدر و مادرها بگه حرف دل ما رو?!
اونقدر دوستشون داريم حتي رومون نمي شه حرف روي حرفشون بزنيم و ازحق انتخاب خودمونو دفاع كنيم.
اما بايد اينكارو كرد .چون ما انسانيم و انسان با انتخابش است كه ماهيت پيدا مي كند , مگه نه؟!

::  yashar 18:12 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها