حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Thursday, February 28, 2002 :::

سلام داداش ياشار ... ما تو اين محيط مجازي همگي با افكار واعتقاداتمون زندگي ميكنيم و با همين افكار هست كه وقتي به يكي از صفحات سري ميزنيم احساس ميكنيم كه رفتيم براي صله رحم . رفتيم تا سراغي ازش بگيريم و حالش رو بپرسيم . اونوقت ديگه ياشار فقط دوست من نيست ، داداشمه . يه داداش بزرگ كه من هيچوقت نداشتم وحالا دارم . حالا ميتونم براش از غمام بگم و سرمو رو شونه هاش بذارمو زار زار گريه كنم . اينجاست كه ديگه من ميبينم بايد هر روز سري به دادش محمد بزنم تا دعاي آخر شبمو با زبون اون زمزمه كنم . اينجاست كه اگه داداش آريا دو روز ننويسه نگرانش ميشم و خدا خدا ميكنم كه براش اتفاقي نيفتاده باشه . اينجاست كه من سراغ بابا بزرگ ميرم تا با هم از اون چهل پله بالا بريم تا بتونيم به اون سه تار جادويي برسيم و زخمه اي بر اين تار هاي غم غبار گرفته بزنيم . اينجاست كه ميبينم آقا داداش با زن دادش چه جوري با هم كل كل ميكنن و من وقتي ميبينم كنار هم راحتن دلم آروم ميگيره و اينجاست كه با قصه هاي بي بي شهرزاد شبها ( البته چون من بچه بدي هستم بعضي وقتا بعد از اينكه بي بي خودش خوابش برد تا دير وقت پاي اين الواح شيشه اي ميشينم ) ميخوابم . سرتو بيشتر از اين درد نميارم فقط ميدونم اينجا ديگه از اون تعارفات وتجملات بيرون خبري نيست . براي اينكه سراغ كسي بري احتياج به كارت دعوتو اينجور چيزا نداره . براي پذيرايي هر چي داشته باشيم همونو با هم ميخوريم . من همه رو به نون و پنيري كه دارم و اون يكي چون انديشه بازتري داره به چلوكباب و ...
سلام داداش وحيد
داداش منم منظورم همين ها بود كه گفتي
اما كاش تو محيط بيرون هم همينطوري بوديم
با محبت و بخشنده
من نون و پنيرت رو خيلي دوست دارم
قربانت
ياشار

::  yashar 15:25 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها