حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Friday, December 21, 2001 :::

از ديشب نمي دونم چه م شده
از وقتي خاله فروغم اومد و چند تا كتابي كه گرفته بودم وبه خاطر وبلاگ خواني و نويسي وقت نشده بود بخونم رو به دستم داد, ديگه دلم با اين اينترنت نمي سازه
مثل اينكه اينترنت هم مثل ديگر اسباب غربيها داره منو اسير خودش مي كنه, آخه اخلاق من طوريه كه هميشه مي خوام تو خودم باشم. انگار وقتي حرف مي زنم و بقيه مي شنون هرچي بدست آورده بودم از دست مي دم , نه ! رك تر بگم وقتي به بقيه ميگم ,نظر اونا واسم ارزش پيدا ميكنه و اون موقع است كه از خودم دور ميشم . ميشم اون چيزي كه اونا مي خوان و اون چيزي رو مي نويسم كه اونا دوست دارن و خودم يادم ميره , ميشم اون چيزي كه اونا مي خوان
يه مقاله خوندم يادم افتاد كجا مي خواستم برم , كجا داشتم مي رفتم و كجا افتادم
به حال خودم گريه م گرفت
مي خواستم بيام بنويسم من هم مي خوام برم
ديدم خيلي نامرديه , ضعف خودمو بندازم گردن اين وبلاگ بيچاره
اگه از نوشته هام خوشم نمياد , اگه نوشتن برام از چيزي كه مي نويسم مهمتر شده, عيب از خودمه , به قول خورشيد خانوم از بي جنبه گي خودمه
پس به جاي اينكه از خودم فرار كنم بايد خودمو درست كنم
نبايد بذارم وسوسه ها بشينن به جاي هدفها

::  yashar 02:46 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها