حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Friday, December 07, 2001 :::

پدرو مادرهاي ما !
چرا خوشبختي و زندگي پدر و مادرهاي ما شده خوشبختي و زندگي بچه هاشون ؟ درس خوندن ,ازدواج كردن ,بچه دار شدن و خلاصه خوشبخت شدن ما عوض اينكه هدف ما باشه مثل اينه كه در درجه اول هدف اوناست. شايد به نوشته حسين آقا دليلش عدم توجه ما به فرديت خودمونه , شايد هم دليله ديگه اي داره .
دليلش هر چي هست , خيلي بده آدم تو خوشبختي خودش اختياري از خودش نداشته باشه و چشمش به كاراي ديگري باشه . از اون بدتر اينه كه به خاطر اينكه يكي ديگه احساس خوشبختي كنه , كاري رو كه اصلا دوست نداري انجام بدي و بدتر از اون اينه كه تظاهر كني خيلي هم راضي و خوشبختي. آخه دكتر يا نقاش شدن من چه ربطي به پدر و مادرم داره. قصدم توهين نيست اما آخه چقدر اين پدرو مادرها نسبت به زندگي و سلامتي خودشون بي توجه هستن و تمام زندگيشون شديم ما. ترا خدا يه مقدار هم به خودتون برسين. مسافرت برين ,ماشين نو بخرين , خونه جديد بخرين. فكر ما هم نباشين ,همين هم كه تا اينجا ما رو رسوندين , باور كنين خيلي هم زياد فداكاري كردين.
قربونه همگي شما , بچه هاتون .
جبران مي نويسه :
فرزندان شما , فرزندان شما نيستند
آنها ‌به واسطه شما مي آيند, اما نه از شما ,
و با آنكه با شما هستند,ازآن شما نيستند.
شما مي توانيد مهر خود را به آنها بدهيد ,‌اما نه انديشه هاي خود را
زيرا آنها انديشه هاي خود را دارند.
شما مي توانيد تن آنها را در خانه نگه داريد, اما نه روحشان را,
زيراكه روح آنها در خانه فرداست,
كه شما را به آن راه نيست, حتي در خواب.
شما مي توانيد بكوشيد تا مانند آنها باشيد,
اما مكوشيد تا آنها را مانند خود سازيد.
زيرا كه زندگي واپس نمي رود و در بند ديروز نمي ماند .


::  yashar 06:29 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها