حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Thursday, December 13, 2001 :::

ما همه خوبيم!
شما خوبين ؟ نه منظورم حالتون نيست . منظورم اينه كه شما فكر مي كنين آدم خوبي هستين يا نه؟
خوشبختانه (: آبجي ميترام پيداش شد اومد اشكهاي مارو پاك كرد و من مي تونم از حالا از خوبي ها بلاگم.
اگه يه نفر به شما بگه كه آدم خوبي هستين يا از كاراتون تعريف كنه چه جوابي ميدين؟ من كه به هر كي گفتم خوبه, اكثرا يا انكار كرده يا حداقل به صورت صريح و محكم قبول نكرده!
بعضي وقتا كم مونده كتك هم بخورم! . نمونه اش امروز بود(آره با شمام) كه باعث شد ديگه صبرم تموم شه وتصميم گرفتم كه تو وبلاگم اين مطلب رو مطرح كنم .
از اين به بعد هم به هر كسي گفتم خوبه و جواب درست و حسابي نشنيدم , ميام تو همين اينترنت رسواش مي كنم . بابا خوب بودن كه خجالت نداره . يه نفر وقتي به شما ميگه آدم خوبي هستين يا از شما يه تعريفي مي كنه حتما يه خوبي تو شما ديديه كه داره ميگه, بيخودي كه نيست!
حالا شما به جاي تاييد بياين بزنين زير همه چيز هي بگين نه من خوب نيستم خيلي هم بدم خيلي هم زشتم و حرفهاي منفي بزنين, نتيجه چي ميشه ؟
نشون ميده شما آدم متواضعي هستين ؟ نه به خدا !نشون ميده شما خودتونو خوب نميشناسين . و اينكارتون باعث ميشه كه طرف نا اميد بشه! و فكر كنه حتما اشتباه فكر كرده در حاليكه اينطوري نبوده. بعد شما چيكار كردين ؟! پنج تا ضرر زدين :
اول : اينكه احساس لذتي كه فرد وقتي از شما تعريف مي كنه رو ازش گرفتين
دوم :‌احساس لذتي كه با قبول تعريف اون مي تونست يه مدت تو درون شما بهتون روحيه بده رو از دست دادين.
سوم: يه تبليغ خوبي را خنثي كردين در مقابل يه تبليغ بدي كردين
چهارم : اعتماد به نفسي كه اون تعريف مي تونست تو شما ايجاد كنه رو از دست دادين.
پنجم : تو ذهن طرف يه نفر از آدمهاي خوب رو كم كردين و يه نفر به آدمهاي بد اضافه كردين يعني درجه نا اميدي رو بيشتر كردين!
مي بينين چه اشتباه بزرگي ميكنيم!
حتما مي گين ما زباني رد مي كنيم ولي تو دلمون قبول مي كنيم و طرف مقابل هم اينو مي دونه. اما تا جايي كه من خودم تجربه و مطالعه كردم همين اعترافات زباني هم خيلي مهم هستن. باور نمي كنين؟ هر روز به خودتون بگين من چه آدم خوب و مهربوني هستم اگه نشدين! البته مي دونم هستين فقط تاثيرش بيشتر ميشه مهربونتر ميشن. دانشمندا ميگن حتي شما اداي خنديدن رو هم دربيارين ولي از ته دل هم نخندين باز همين تغيير فيزيك صورت تاثير خوب داره. به اين ميگن تلقين. يعني شما با تكرار يه حرف اونقدر تو ذهنتون اونو تكرار مي كنين بيكار كه شدين همون يادتون مي افته نه فكرهاي بد.
البته اينها رو من نگفتم كه بازار چاپلوسي رونق پيدا كنه! خودتون هم مي تونين بفهمين طرف چاپلوسي مي كنه و اصلا جوابشو ندين اما وقتي يه دوست يه آشنا يه فاميل يه آدم بدون اينكه منافع خاصي واسش داشته باشه, داره فقط از ته دل از شما تعريف مي كنه تاييدش كنين. شما هم از ايشون تعريف كنين, از ته دل. اينطوري چي ميشه ؟ اون پنج تا ضرر رو كه نمي كنين ده تا منفعت هم مي كنين. چون با دو تعريف منافع اون دوبرابر ميشه.
يه سخن هم با بلاگر ها , وقتي از خودتون و زندگيتون و يا ديگرون مي نويسن و تصميم هم گرفتين سانسور نكنين . پس رك باشين و از خوبي ها هم بنويسن نه اينكه براي اينكه نشون بدين اهل سانسور نيستن هر چي بدي هست بگين و خوبي هارو سانسور كنين!
قبول كنين سانسور بدي بعضي وقتها واجب هست اما سانسور خوبي درست نيست.
من نمي گم همه اش از خوبيها بگين و بديهارو پنهون كنين! اينطوري نقاط ضعف ما مشخص نميشه.
حرفه من اينه كه خوبيها رو هم بگين كه هم خواننده نااميد نشه هم اينكه يه تبليغ به نفع خوبي انجام بشه.
خلاصه :
همه تون خوب و نازنين هستين!
هركي جرات داره يه نامه بنويسه انكار كنه !
يه بلايي سرش در ميارم بد بودن يادش بره ( : باور نمي كنين از اين آبجيم بپرسين!
تو اوج باشين

::  yashar 23:00 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها