حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Wednesday, August 05, 2009 :::

ما اندکيم. بسيار اندک.
با اين همه ما هستيم؛ نشسته در اتاق هايي کوچک، پشت ميزهايي کوچک تر. اما اتاق هاي کوچک ما، پنجره هاي بزرگي دارد که رو به خيابان ها باز مي شود.
ما نمايشنامه نويسيم و اين روزها به جاي تالار رودکي و مولوي، خيابان رودکي و چهارراه مولوي را رصد مي کنيم و در چهارسوي شهر و ايرانشهر اميد را انتظار مي کشيم. ما نمايشنامه نويسان خلوت گزيده را اين روزها حاجت تماشا از کوي دوست به صحرا کشانده است، از مهتابي به کوچه، از تنگناي صحنه هاي کوچک به بزرگراه قهرمانان بي نشان. حالا ما هم در کنار نام هاي مفخمي چون آنتيگونه و هملت و سياوش، نام قهرمانان حماسه هاي خيابان را مي نشانيم.
ما نمايشنامه نويسان نيت کرده ايم از جمعي بزرگ بنويسيم؛ از آدم هايي که نقش هايي بزرگ را بر ذمه گرفته اند. نيت کرده ايم از آدم هاي کوچک کوچه بنويسيم که در دگرديسي نقش به هيئت پرسوناژهايي فناناپذير قامت بسته اند. اينک اين ما هستيم که مخاطب مردميم
. . .
بيانيه هشت نمايشنامه نويس
شما اندک نیستید، شما :حميد امجد، نغمه ثميني، محمد چرم شير، محمد رحمانيان، محمد رضايي راد، عليرضا نادري، محمد امير يار احمدي و محمد يعقوبي در دل بسیار تماشاگران و خوانندگان آثار خوبتان هستید.

::  yashar 08:26 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها