حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Wednesday, May 23, 2007 :::

بیانیه مشهور بالفور (به نام لرد بالفور Arthur James Balfour، وزیر خارجه وقت بریتانیا) از موضع مثبت (حمایت) دولت بریتانیا برای "ایجاد خانه ملی برای یهودیان در فلسطین" خبر می داد. این بیانیه، یا در واقع نامه وزارت خارجه خطاب به لرد روتشیلد – از حامیان اصلی آرمان صهیونیسم – یک شرط مهم داشت که "هیچ عملی انجام نشود که حقوق مدنی و مذهبی جمعیت غیریهودی ساکن فلسطین را به خطر بیاندازد" – شرطی که ظاهرا بسیاری از مدافعان سرسخت دولت یهودی سالهاست بر آن چشم بسته اند.
خواسته یا ناخواسته، از سر دلسوزی یا استیصال، یا شاید به جبران خدمات سربازان یهودی و فعالان صهیونیست در جنگ جهانی، دولت وقت بریتانیا در این بیانیه بر آرمان "خانه یهودیان در فلسطین" صحه گذاشت. ابتکاری برای گشودن یک گره که خود گره ای شد بر گره های دیگر و اول بر دست خود بریتانیایی ها نشست.
صهیونیسم، اندیشه ای سکولار اما با ریشه های عمیق دینی، به باور بسیاری پاسخی بود مدرن به پرسشی کهن. جنبشی سیاسی بود با آرمانی برآمده از دغدغه بقاء و این دغدغه به باور ناظران چنان ریشه دار بود که آنگاه که به قدرت رسید آرام آرام دغدغه بقای دیگران را از باوردارندگانش گرفت.
پدر صهیونیسم سیاسی، شاید به هنگام سخن گفتن از "خانه یهودیان" تصور نمی کرد که روزی زیر تصویر بسیار بزرگی از وی، گروهی از همکیشانش برپایی آن خانه را اعلام کنند. شاید او هیچ تصوری نداشت که دغدغه امنیت این خانه، خانه های دیگری را ویران خواهد کرد. و شاید در آخرین روزهای قرن نوزدهم – تئودور هرتزل - باور نداشت که یکصد سال بعد، رویای او برای قومش، کابوس مردمانی از قومی دیگر خواهد شد.

این را رژیم آخوندی ! نمی گوید بلکه بی بی سی می گوید

::  yashar 11:09 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها