حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Wednesday, May 24, 2006 :::

"تبدیل زبان و فرهنگ بخشی از مردم ایران، به موضوع طنز ، در یک روزنامه رسمی و ارگان دولتی، در کشوری که بخش بزرگی از مردم آن محروم از آموزش زبان مادری خود هستند و هر تلاش فرهنگی با سرکوب و سانسور مواجه است، در واقع نیشتری بر یک زخم کهنه بود. اعتراضات همین چند روز نشان داد که حساسیت نسبت به هویت های فرهنگی در کشور ما تا چه حد گسترده است. واکنشی که طنز توهین آمیز روزنامه ایران بر انگیخته است، بیان آشکار انبوه معضلاتی است که در بطن جامعه ما وجود دارد. مطالبات و حقوق منکوب شده ای که تنها تلنگری برای سرریز شدن آن ها کافی است.آن چه در روزنامه ایران، منعکس شده، جدا از این که چه انگیزه ای پشت آن نهفته است، بیان حضور ریشه دار سنت جان سختی است که تحقیر فرهنگ، مذهب، مرام و حتی زبان و گویش دیگران جزئی از وجود آن است. فرهنگی که تنوع در جامعه را بر نمی تابد و در توهم ایجاد یک نظام بسته و تک صدائی هر روز به انحاء مختلف به ایجاد شکاف های جدید در جامعه و تعمیق آن ها دست می یازد. "
در طی این روزها تنها مطلبی بود که من در اینترنت دیدم به جای هیاهو ریشه ماجرا را کاویده است.
این مطلب به اسم اتحاد جمهوری خواهان منتشر شده است.

::  yashar 11:42 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها