حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Saturday, April 08, 2006 :::

ساکنان عراق به سئوالات شما پاسخ دادند.

بی بی سی روز جمعه هفتم آوريل طی برنامه ای ويژه به بررسی شرايط زندگی در داخل عراق پرداخت.

وبسايت انگليسی بی بی سی از شش عراقی ساکن نقاط مختلف اين کشور دعوت به عمل آورد تا به سوالاتی که خوانندگان اين وبسايت در طول روز ارسال می کنند پاسخ بدهند.
خوانندگان سايت اينترنتی بخش فارسی بی بی سی نيز تعدادی سوال فرستاده بودند که جواب برگزيده ای از آنها را می توانيد در پايين بخوانيد:
بهزاد از تهران پرسيده: بعضی در ايران فکر می کنند که حمله امريکا به ايران تنها راه نجات آنان از دست وضعيت فعلی است. آيا شما به عنوان ملتی که چنين تجربه ای را داشته ايد. چنين راه حلی را برای رهايی از وضعيت فعلی جايز ميدانيد؟
زينب، آموزگار، ساکن بغداد:اين تجربه، ناکامی و شکست بزرگی بود که نبايد تکرار شود.
آنچه که اکنون در عراق روی می دهد بايد درس عبرتی جدی برای آمريکا شود تا ديگر دست به چنين اقداماتی نزند.
اقدام نظامی آمريکا عليه ايران، نتيجه مثبتی برای عراق به ارمغان نخواهد آورد، زيرا شبه نظاميان طرفدار ايران همچنان در اين کشور باقی خواهند ماند و ايران هم به حمايت ازآنها ادامه خواهد داد. علاوه بر اين خشونتهای مشابهی هم ممکن است در ايران به راه بيافتد.
ندا از نيوزلند پرسيده: ظاهرا ارزش پول عراق قبل از حمله آمريکا و انگليس بسيار پايينتر از الان بود. من شنيده‏ام که حقوق يک معلم قبل از حمله حدود ٣ دلار بوده و اکنون حدود ١٠٠ دلار است. به نظرم می‏رسد که اين تفاوت می‏تواند ناشی از تغيير ارزش پول باشد و در رفاه تاثيری نداشته باشد. نظر شما چيست؟
سعد ال عزيزی، ژورناليست، بغداد:هيچ کس نمی تواند انکار کند، درآمدها خيلی بهتر شده است.
در زمان حکومت صدام حقوق بعضی از افراد حتی از سه دلار هم کمتر، يعنی مثلا حدود يک دلار بود.
اما با توجه به وضعيت نابسامان زيرساختها و سرويسهای شهری، مردم ناچارند به مراتب بيش از دوران صدام پول خرج کنند.
مثلا هزينه پر کردن باک بنزين اتوموبيل در زمان صدام حدود ۱۰۰۰ دينار بود. اما اکنون به دليل کمبود بنزين و صفهای طولانی در پمپ بنزينها، مردم مجبورند به بازار سياه مراجعه کنند و ۵۰۰۰۰ دينار برای پر کردن باک اتوموبيل خود بپردازند.
هزينه برق، گاز شهری، گرم کردن خانه ها و چيزهای ديگری از اين قبيل هم به همين منوال افزايش يافته است.
همه اين مخارج در کنار هم هزينه ای سرسام آور است که حقوقهای فعلی کفاف پرداخت آن را نمی کند.
امين از تهران پرسيده: با توجه به جنگ ميان ايران و عراق، نقش ايران را در امنيت عراق جگونه ارزيابی می کنيد؟ مثبت يا منفی؟ و چرا؟
سعد ال عزيزی، ژورناليست، بغداد:من فکر می کنم بيانيه های رسمی مقامات ايران روی هم رفته مثبت بوده است اما همزمان می شنويم که برخی از مقامات عراقی و نيروهای ائتلاف نيز، مقامات و سرويسهای امنيتی ايران را متهم می کنند که گروهای مسلح موجود در عراق را آموزش داده و به آنها کمک تسليحاتی و مالی می کنند.
بسياری از عراقی ها، ايران را مسئول خيلی از حوادثی می دانند که در کشورشان رخ می دهد.
زيرا به عقيده آنها موفقيت نيروهای ائتلاف باعث خواهد شد که مردم کشورهای ديگر (از جمله ايران) به اين چشم اميد ببندد که بطور مشابهی از قيد حکومتهای ديکتاتوری مذهبی يا نظامی خود رهايی داده شوند.
به همين دليل بعضی از تحليل گران ،ايران و حتی سوريه را به تلاش برای جلوگيری از برقراری امنيت و ثبات در عراق متهم می کنند.
---------------------------------------------------

سميرعلی، پزشک ۳۱ ساله، ساکن بغداد
سميرعلی: در زمان صدام حسين، حداقل امنيت داشتيم
سمير ۱۳ سال پيش برای تحصيل در رشته پزشکی از زادگاه خود، کرکوک، در شمال عراق به بغداد عزيمت کرد.
نگرانی اصلی او که به عنوان جراح کليه در يکی از شلوغ ترين بيمارستانهای بغداد مشغول طبابت است، وضعيت امنيتی است.
او می گويد بسياری از پزشکان به دليل خطرات زندگی در عراق اين کشور را ترک می کنند.
"عراق به دست کسانی سپرده شده که توانايی اداره امور آن را ندارند. نيروهای آمريکايی تا به حال مرتکب هزاران خطا شده اند و اين ما هستيم که بايد تاوان اشتباههای آنان را بپردازيم. آنها بسيار نامحبوب هستند."
سمير سابقا برای ملاقات با خانواده اش، هفته ای يک بار به شمال کشور سفر می کرد. اما با بالا گرفتن خشونتها او حداکثر می تواند ماهی يک بار اين مسافرت طولانی را انجام بدهد.
او می گويد که دلش برای خانواده اش بسيار تنگ می شود.
سمير اشاره می کند که در قانون اساسی جديد عراق تاکيد زيادی روی آزادی شده است. اما به عقيده او آزادی بيان بدون امنيت جانی معنای چندانی ندارد.
او نسبت به نسل جديد سياستمداران عراقی که برای بدست آوردن قدرت در عراق با هم رقابت می کنند بدبين است و می گويد: "حداقل در زمان صدام حسين زندگی ما از بعضی جنبه ها خوب بود و با وجود تمام ايرادات حکومت او، حداقل نيروی پليس و ارتش واقعی وجود داشت."
"اين روزها به جز خودمان کسی نيست که از ما محافظت کند."
-------------------------------------

ليلا ال خفاجی، فعال سياسی، بغداد
ليلا ال خفاجی سال گذشته پس از ۱۴ سال زندگی در کشور کانادا به بغداد برگشت.
وی در دهه هشتاد ميلادی تازه تحصيلاتش را به پايان رسانده بود که از سوی حزب بعث دعوت به همکاری شد، اما از پيوستن به اين حزب سر باز زد و به همين سبب ده سال به زندان افتاد. با تمام شدن دوره زندانی کشورش را به مقصد کانادا ترک کرد.
ليلا در حال حاضر با ائتلاف يکپارچه عراق همکاری می کند؛ ائتلافی که در انتخابات چند ماه پيش عراق بيشترين رای را کسب کرد.
اين فعال سياسی بر اين باور است که گام اصلی در رسيدن به دموکراسی در عراق شفاف سازی رويه ها و فعاليت های سياسی برای عموم مردم است.ليلا می گويد: "کسانی از رژيم صدام تلاش می کنند که با تغيير ظاهری برای خود در حکومت جديد نيز جايی باز کنند، اما هيچکس به اين افراد اعتماد نمی کند.
برای کسی در موقعيت ليلا رفت و آمد و برقراری روابط اجتماعی چندان بی دردسر نيست. شايد به همين علت است که او بيشتر وقت غير کاری خود را در خانه و با خانواده اش سپری می کند.
می گويد: "چون چند بار در برنامه های تلويزيونی شرکت کرده ام، نمی توانم بيرون بروم. حتی اگر بخواهم يک جفت کفش بخرم بايد يک نفر را بفرستم تا برايم بخرد.
"بعد از چندين سال زندگی در يک کشور آزاد، دلم برای لذت بردن از بعضی آزاديهای ساده تنگ می شود. مثل قدم زدن در فضای آزاد و تنفس هوای تازه."

--------------------------------------
سعد ال عزيزی، ژورناليست، بغداد


سعد: خشونت و نا امنی زندگی بسيار را بدتر کرده است
سعد ال عزيزی پس از حمله آمريکا به عراق به جرگه خبرنگاران پيوست چرا که می خواست حقيقت آنچه در اين کشور رخ می داد را برای مردم جهان تعريف کند.
او می گويد: "بر خلاف خبرنگاران خارجی، من می توانم به راحتی به جاهای مختلف بروم. بنابراين داستان های دوستان، خويشاوندان و مردم عادی کوچه و خيابان را روايت می کنم."
سعد که در يک منطقه نظامی بغداد بزرگ شده، می گويد در آنجا زندگی همه پيرامون يک محور اصلی شکل می گرفت: جنگ.
او می گويد هنگامی که جنگ ايران و عراق سرانجام در سال ۱۹۸۸ ميلادی به پايان رسيد "فکر کرديم از اين به بعد همه چيز ايده آل خواهد بود."
اما خوشبينی خانواده او ديری نپاييد. سه سال بعد عراق به کويت حمله کرد؛ جنگی ديگر و به دنبال آن سختی زندگی تحت تحريم های بين المللی.به گفته سعد، پس از سقوط رژيم صدام حسين بار ديگر اميدواری به آينده پديدار شد. اما به باور سعد از آن زمان به بعد، و در دوران اشغال نظامی و حضور نيروهای خارجی، خشونت و بی قانونی زندگی برای بسياری به مراتب سخت تر از گذشته شده است.
سعد با مادر و خواهرش زندگی می کند و همواره نگران سلامتی و امنيت آنهاست. خواهر وی نه تنها شاهد تيراندازی در خيابان بوده، بلکه در يک حادثه بمبگذاری در يک خودرو نيز، خطر از بيخ گوشش رد شده است.
به دليل قوانين منع عبور و مرور، سعد شبها را در خانه به سر می کند. می گويد: "بعد از غروب از اينکه نمی توانم بيرون بروم لجم می گيرد. اشتباهات فراوانی اينجا صورت گرفته، زندگی خيلی سخت است."
-------------------------------------------------

زينب، آموزگار، ساکن بغداد
زينب (سمت راست) و همکارانش در مدرسه ای که تدريس می کند
زينب که آموزگار دبستان است تمام اوقات فراغتش را در خانه می گذراند چون تنها در خانه احساس امنيت می کند.
زينب می گويد: "به محض اينکه پايم را از خانه بيرون می گذارم تا بروم سر کار، ترس همه وجودم را می گيرد، هيچ وقت نمی توانم مطمئن باشم که سالم به خانه بر می گردم، هيچ بعيد نيست که سر راه به خودرويی بر بخورم که تويش بمب گذاشته باشند يا يک بمبگذار انتحاری سر راهم سبز شود يا اينکه جايی بروم که در آن بمب گذاشته باشند.
زينب نگران جان بچه هايش هم هست و می گويد: "الآن ديگر هيچ جا امن نيست، هر روز می شنويم که توی مسجد يا کليسا يا مدرسه ای بمب منفجر می شود".
اما با وجود اين خطرات، زينب تصميم گرفت که به تدريس در دبستان ادامه دهد چون می خواهد در بازسازی عراق نقش داشته باشد.
هرچند، اعتقاد دارد که عراقيها زمانی موفق به بازسازی کشور خودشان می شوند که ارتشهای خارجی از اين کشور بيرون بروند.
---------------------------------------------------

عصام حمودی، ۲۶ ساله، مترجم ارتش، شهر سماوه
عصام می گويد که نيروهای خارجی امنيت را به عراق آورده اند
وقتی نيروهای آمريکا در سال ۲۰۰۳ به شهر سماوه رسيدند، عصام خوشحال شد. او می گويد: " من ورود اين نيروها را آزاد شدن تلقی می کنم نه اشغال."
"ما تحقير می شديم و حکومتی بر ما حاکم بود که به ما اهانت می کرد و هيچ شان و احترامی برای ما قائل نبود."
تجربه عصام در مورد نيروهای اشغالگر از همان ابتدا مثبت بوده است. نيروهای آمريکايی زمانی وارد سماوه شدند که اين شهر آب نداشت.
عصام می گويد آنها در کمک به تامين اينگونه نيازهای اوليه برای مردم، بی نظير بودند.
به گفته عصام، ايجاد يک پايگاه نظامی کاملا جديد برای ارتش، منافع سرمايه گذاری خارجی در عراق را نصيب سماوه کرده است.
او برای پرسنل خارجی که افسران ارتش عراق را آموزش می دهند کار می کند و مترجم آنهاست.
عصام از شيعيان مومن و با اعتقاد است. با والدين و چهار برادرش زندگی می کند و قرار است به زودی با نامزدش عروسی کند.
بزرگترين آرزوی او، رفاه و رونق و امنيت عراق است و در اين مورد که اين آرزو در دوره زندگی او جامه عمل خواهد پوشيد، خوشبين است.
--------------------------------------------------

متين دوسکی، بيکار، دوهوک
متين دوسکی، در حال حاضر بيکار است. او پيش از اين بر تکميل کار شش ساختمان تجارتی نظارت داشته است.
او می گويد: "دردسر زيادی داشتم. به دست آوردن مصالح سخت است و بازار نيروی کار در حال شکوفايی است و در نتيجه نيروی کار کم است و کارگران حقوق بيشتری درخواست می کنند."
اگرچه آقای متين درحال حاضر بيکار است اما او قادر است از طريق حقوق بازنشستگی زمان معلم بودنش و همچنين درآمدی که از خانه هايی که اجاره می دهد ه بدست آورد، خرج خانواده اش را تامين کند. همسر او معلم است و ۵ فرزند او که همگی پسر هستند بين ۱۰ تا ۲۲ سال سن دارند.
اما پيدا کردن کاری که درآمد خوبی داشته باشد بسيار دشوار است.
"به من شغلی در کميساريای عالی سازمان ملل متحد برای پناهندگان پيشنهاد شد، اما من قادر به سفر دوساعته به اربيل نبودم، می توانستم برای دولت کار کنم اما حقوقها کم است و به علاوه فساد (در دستگاه دولتی) زياد است."
آقای متين می گويد بيحوصلگی بدترين تاثير بيکاری است.
او سعی می کند اوقات بيکاريش را با خانواده اش بگذراند، اخبار تلويزيون را تماشا کند و برای پيدا کردن پروژه های جديد و شايد کار جديدی، تلاش کند.
اگرچه امنيت در "دهوک" يک تفرجگاه معروف عراق نسبتا مناسب است اما به گفته آقای متين سطح ارايه خدمات سير نزولی دارد و کمبود مواد سوختی تاثير زيادی بر زندگی روزانه دارد.


::  yashar 13:30 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها