حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Friday, July 16, 2004 :::

هر انسانی روایت خاص خود را از خود و دنیای پیرامونش دارد. در واقع، شاید بتوان گفت که ماهیت زندگی انسانها را همین روایت ها تشکیل می دهند. اما در دنیای تخصص گرای کنونی این وظیفه نیز، همچون وظایف انسانی دیگر، به گردن گروهی خاص به نام متخصصین، در این مورد فیلسوفها، گذاشته شده است. در این میان شاید بتوان گفت شاعر فیلسوفی است که به رندی از زیر بار فلسفه بافی فرار کرده و با شعر حرف خود را می زند.
غرض از این نوشته معرفی کتابی ست به اسم « دیالکتیک تنهایی » نوشته ی اوکتاویو پاز با ترجمه خشایار دیهیمی. این کتاب پنجاه صفحه ای، ترجمه فصل آخر کتاب «هزارتوی تنهایی» اوکتاویو پاز است.که به دلایل نامشخص، مترجم محترم نسبت به ترجمه کامل آن اقدام نکرده است. برای کسانی که حوصله خواندن متن های بلند را ندارند، شعری از پاز را می آورم:
« درخت درون »
درختی رسته درون سرم.
درختی رسته در درون
ریشه هایش سیاه رگ ها
شاخه هایش عصب ها
اندیشه ها
شاخسارهای درهم پیچیده اش
نگاهت آتش می زندش
و میوه های سایه وش
نارنج های خون است و
انار ِ شعله ها.
روز می شکند
در شب تن.
آن جا نگر
درون ، درون سرم
درخت سخن می گوید.

نزدیک تر بیا
- می شنوی؟
درخت درون ، اکتاویو پاز، ابولقاسم اسماعیل پور ، نشر اسطوره ، 1383







::  yashar 21:44 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها