حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Sunday, August 24, 2003 :::

می خواستم از دوستی بنویسم و اینکه در این سال های سخت به دنبال چه بوده ام و چه یافته ام.
نه اینکه بد بوده باشد که کافی نبوده است و همیشه در جستجو بوده ام.نارا حتی ها ، دردسرها و ناکامی هایش را کنار بگذارم، باز راضی نیستم از زمانه که قدیمی ترین دوستانم، دورترین دوستانم گشته اند.
شاید اگر ما انسانها درد هم را مرهم بودیم، روزگار روز دیگری بود و تنهایی کمتر سخت می گذشت.
بگذریم، می خواستم از جبران خلیل جبران کمک بگیرم تا در مورد دوستی بگوییم :
"آنگاه جوانی گفت با ما از دوستی سخن بگو.
و او در پاسخ گفت :
دوست تو نیازهای بر آورده توست
کشت زاری ست که در آن با مهر تخم می کاری و با سپاس از آن حاصل بر می داری
سفره نان تو و آتش اجاق توست
زيرا که گرسنه به سراغ او می روی و نزد او آرام و صفا می جویی
هنگامی که او خیال خود را با تو در میان می گذارد، از اندیشیدن " نه " در خیال خود مترس و از آوردن " آری " بر زبان خود دریغ مکن
و هنگامی که خاموش است دل تو همچنان به دل او گوش می دهد
زیرا که درعالم دوستی همه اندیشه ها و خواهش ها و انتظارها بی سخنی به دنیا می آیند و بی آفرینی نصیب دوست می گردند
هنگامی که از دوست خود جدا می شوی ، غمگین مشو
زیرا آن چیزی که تو در او از هر چیزی دوستتر می داری بسا که در غیبت او روشن تر باشد، چنانکه کوه نورد از میان دشت کوه را روشن تر می بیند
و زنها رکه در دوستی غرضی نباشد، مگر ژرفا دادن به روح
زیرا مهری که جویای چیزی به جز باز نمودن راز درون خود باشد ، مهر نیست
دامی ست گسترده ، که چیزی جز بیهودگی در آن نمی افتد
و زنهار که از هر آنچه داری بهترینش را به دوستت بدهی
اگر او را باید که جزر روزی تو را ببیند ، بگذار که مد آن را هم بشناسد.
آن چه گونه دوستی ست که برای سوزاندن وقت به سراغش می روی؟!
به سراغ دوست مرو مگر برای خوش کردن وقت
زیرا کار او این است که نیاز ترا بر آورد ، نه آن که خالی درون ترا پر کند.
و شیرینی دوستی را با خنده شیرین تر کن، و با بهره کردن خوشی ها
زیرا در شبنم چیزهای خرد است که دل انسان بامداد خود را می جوید و از آن تر و تازه می گردد."
جبران خلیل جبران ، نجف دریا بندری ، نشر کارنامه

::  yashar 20:24 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها