حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Thursday, May 29, 2003 :::

هميشه تيز بين بوده است و آنقدر منصف كه مرا شگفت زده كرده است حتي آن زماني كه طاقتم تمام شده بود و داشتم خفه مي شدم و بي هيچ انصاف وخودداريي هر چه خواستم در مورد زنان گفتم و او صبور بود، تعصب نداشت، حرف ها و حالم را فهميد، قبول كرد و پنجره اي را گشود كه هواي تازه بخورم
هر نوشته اي كه از او خوانده ام چيزي بر من افزدوه است و حس احترامم نه فقط به او كه به جنس او دو چندان شده است
شايد اگر او نبود دريافتم از زن، چيزي جز چشم هم چشمي، حسادت، وسوسه و روزمرگي نبود
اما او زن ديگري را به من نشان داد. انديشه همراه با احساس و وفاداري همراه با صداقت، سنت همراه با نو انديشي و زنانگي بدون روزمرگي
آسمانش آبي ست و من هميشه، آبيش مي خواهم
"زنها توان عجيبي براي دريافت حسهاي متفاوت دارند گاهي بدون آنكه بخواهند و گاهي كاملا آگاهانه . زندگي مدام در جزئياتش همراه زنان است . گاهي سخت ميشود و گاهي زيبا و توصيف ناپدير . ولي اينها را نميشود براي يك مرد درست توصيف كرد مثل بو است . البته خيلي وقتها هم عكس اين حالت است . مردها براي چيزهاي بزرگ يا كوچك توان زيادي ميگذارند آنها بندرت به متوسط راضي ميشوند. حس آنها معمولا لحظه ايست و قابليت زن در آن است كه آن لحظه ها را دريابد . زندگي آنها اغلب در كليات ميگذرد"

::  yashar 10:14 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها