حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Saturday, May 31, 2003 :::

باید گوش فرا دهی ، باید بشنوی تا بدانی چه می گویم
باید سر بر زانوی امرالله* بگذاری او بنوازد و تو دلت تنگ شود ، تو دلت تنگ شود او بنوازد تا صدای پدربزرگهایت را بشنوی از مقام های باستانی تنبور، مادر سازهای ایرانی
با "سحری" شروع می کنی مثل سحری رمضان است
آغاز تطهیر :
ای شاه درویشان یاهو یا من هو
عبد زر خرید ژنده پوشانم
بیزار از ریای زهد فروشانم
قول قلندر دائم ذکر من
سری از اسراری مولا تنها فکر من
علی علی
. . . . .
حالا که دلت بیدار شده است "جلو شاهی" را می شنوی . بلند می شوی و شروع می کنی .
چرخ می زنی، چرخ می زنی، چ..ر.خ .. می.زن...نی ..خودت نمی دانی چقدر گذشته است ، کجا هستی! امرالله را می بینی که دست افشان می کند، تنبور را می بینی بر دستی که نوازنده اش مشخص نیست در مقام پاهایت می نوازد انگار که ریتم زخمه اش را از پاهای تو می گیرد.
تا نفست تازه شود به " ساروخانی" رسیده ای و باید پرواز کنی تا در خانی دیگر" بایه بایه " دلت را حال آورد و بشکنی بزنی تا دوباره "سملی سماع " آغاز شود و دوباره طواف کنی عشق را ، یار را ، خودت را . یار را بیبنی با خودت و خودت را ببینی با یار، تو او شوی و او تو شود. و خسته سر بر زانویش بگذاری در" گله دره " تا اسب سفیدت برسد و" سوار سوار" بروی تا عرش و دعا کنی که چشم که باز می کنی دوباره این دنیا را نبینی.
هو هو هو هو هو هو هو هو هو هو هو هو هو ه و ه و ه و ه و ه و ه و ه و ه و....
* استاد امرالله شاه ابراهیمی نوازنده تنبور
عبارات داخل " " همه مقام های باستانی تنبور هستند

::  yashar 23:50 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها