حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Tuesday, August 27, 2002 :::

ميدان انقلاب , يه ديدار, يه كتاب با يه ليوان شربت خاكشير كه من با هزار شربت آناناس, شير موز و ... عوض نمي كنم

::  yashar 14:20 [+]  ::

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Saturday, August 24, 2002 :::
ما همونيم كه يه روز
مي خواستيم دريا بشيم
مي خواستيم بزرگترين
درياي دنيا بشيم
آرزو داشتيم بريم
...

::  yashar 15:37 [+]  ::

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Wednesday, August 21, 2002 :::
"من معتقدم كه روشنفكر ايراني , روي هم رفته و مجموعا موفق و كمياب نبودند. به خاطر اينكه همه يا بخش اعظم آنها در دام تفكر ايدئولوژيك و جزمي چپ گرفتار شدند. به همين دليل اصلا نتوانستند در سرنوشت نسل خود اثر گذارباشند.من صادقانه مي گويم كه آن روشنفكران هيچ كمك و مساعدتي به فرهنگ ايران نكردند. براي هيچكدامشان فرهنگ اهميت واصالت نداشت ولذا اگر به ظاهر كار فرهنگي هم مي كردند اغراض ايدئولوژيك داشتند ولذا درنهايت باعث انحراف فرهنگ شدند ".روزنامه ايران
خدا رحمت كند دكتر رحيمي را كه حرف حساب زد و رفت.

::  yashar 10:12 [+]  ::

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Tuesday, August 20, 2002 :::
دكتر! سهراب پور رئيس! دانشگاه صنعتي شريف:
به هيچ عنوان قبول ندارم كه تعداد زيادي از دانشجويان المپيادي دانشگاه شريف از كشور خارج شده باشند. چرا كه آنها همين لحظه در تهران هستند و براي تحصيل در ترم آيند , ثبت نام كرده اند.روزنامه ايران
كسي پيدا مي شود؟ به اين آقاي دانشمند! بگويد : منظور دانشجوياني نيست كه هنوز مشغول به تحصيل هستند منظور آنهايي هستند كه در يك مقطعي فارغ التحصيل شده و براي ادامه تحصيل و كار به خارج رفته اند.
نمي دانم چرا آدمهاي دانشمندي ! مثل سهراب پوركه سرشان را مثل كبك زير برف كرده اند, نمي گذارند از اين كشور بروند تا كساني مثل دكتر منصوري بتوانند كاري بكنند.
به نظر من يكي از عوامل مهاجرت نخبه ها وتحصيل كرده ها سخنان اينچنيني ست كه مردم را گاو حساب مي كنند.

::  yashar 08:39 [+]  ::

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Sunday, August 18, 2002 :::
بازم مدرسه م دير شد!هميشه مدرسه ام دير شده است
و هميشه تقصير تو بوده است كه تا نصفه هاي شب بيدارم نگه داشته اي
.اين بار هم تقصير تست
چقدر اين دير شدنها خوب است!
چقدر اين دير شدنها را دوست دارم!
دير شدنها هميشه مزه ترا مي دهد

::  yashar 16:01 [+]  ::

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Thursday, August 15, 2002 :::
آفتاب را به بهار قول داده ام / باران را به سبزه / مهتاب را به شب
وتو / يك بوسه را / به من

::  yashar 14:03 [+]  ::

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Wednesday, August 14, 2002 :::
"تا خم شوم بر آب
هزار مرد پريشان
چين مي خورد از من
غريق در اعماق"

نمي نويسم از كيست , مشخص است كه از نوشته هاي من نيست.
كار غير اخلاقي ست, نه؟
اما به نظر من يك شعر, نوشته يا رمان ناب نيازي به اسم ندارد
ترانه ها و افسانه هاي قديمي را گوش كنيد.

::  yashar 18:13 [+]  ::

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Saturday, August 10, 2002 :::
سفیلم , سفیل
ائوز یاردیغیم
گونرده
گئجه لرده
کوچه لرده
سرگردانم , سرگردان
در میان روزها
شبها
و کوچه هایی
که خود ساخته ام

::  yashar 14:24 [+]  ::

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Wednesday, August 07, 2002 :::
آن خشتی که خانه مان را تا ثریا کج کرد
نبود آزادی , نبود ؟!

::  yashar 12:34 [+]  ::

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Sunday, August 04, 2002 :::
مي پرسي:" چرا از سياست دوري مي كني؟چرا فعاليت سياسي را بيهوده مي داني؟"
هزاران كلمه در ذهنم مرور مي شوند تا براي تو كتابي بسازند از گذشته و حال سياست و سياست بازان و ظلمي كه بر مردم بيچاره وناآگاه اين سرزمين كهن رفته است. حكايت گوهران اين اقيانوس كه حاصل عمرشان در ميان دسيسه چينان دست به دست شده است.
خسته مي شوم از يادآوري اين همه درد , آه از صبر اين مردم صبور!
كتاب برادرم ناظم را بر مي دارم :
"ماموران انتظامي سيخ ايستاده اند
دست و بازو تكان مي دهند و ابرو درهم كشيده اند
آزادي ما به رنگ باتونهاي آنهاست
ماموران انتظامي سيخ خواهند ايستاد
تا وقتي كه مردم دوست داشتن همديگر را ياد نگرفته اند."
چقدر شعر رهايي دهنده است!
همه را به آب مي سپارم.

::  yashar 13:33 [+]  ::

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Thursday, August 01, 2002 :::
درختان جوانه کرده اند
گلها روییده اند
چشمه ها جوشیده اند
و من
به جستجوی تو
بهترین آواز قناری را
پر داده ام

::  yashar 17:16 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها