حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Tuesday, December 17, 2002 :::

هر چه پول داشته ام كتاب خريده ام و دارم بر مي گردم
فقط پولهاي خرد و بليط اتوبوس برايم مانده است با باقيمانده پولهايي كه بعضي وقت ها با عجله از راننده ها گرفته ام ودر يكي از چندين جيب اوركتم چپانده ام. از مقدارشان هيچ وقت خبر ندارم و گاهي و قتها كه مي خواهم بشورمش ، كشفشان مي كنم.
توي خودم هستم كه درضلع جنوبي ميدان، چشماني مهربان با لباسي ساده و ساكي قديمي به آرامي جلويم را مي گيرد .
مرديست حدود پنجاه ساله با كلماتي ساده و حالتي شرمگين : همدانيست وسه تا هشتاد تومان مي خواهد تا به مجيديه برسد.
در جيبهايم به دنبال پول مي گردم و مبلغي نزديك به آن چيزي كه مي خواهد به او مي دهم .
مي گويم: اميدوارم كافي باشد!
با چشماني معصوم و مهربان نگاهم مي كند و با حالتي عجيب مي گويد:
حلال است؟
صدايش ماتم مي كند ، مدتي مي كشد تا بگويم : آري هست.
هر دو مي گذريم
چند قدمي كه دورتر مي شوم به خودم مي گويم چه چيز حلال هست ؟ اين كاغذها چيست كه اينقدر به خودم چسباند ه ام؟! حلال يعني چه؟ او رفته است و من فرصتم را از دست داده ام. به كسي مي مانم كه پس از چندين سال دوري در لحظه ديدار ماتش برده باشد و فرصت را از دست داده باشد.
آنقدر دلم مي خواهد در آغوشش بكشم و بگويم : من هم توام.
هنوز در گوشم صدايش مي پيچد :
حلال است؟!
و چشماني مهربان دلم را چنگ مي زند

::  yashar 14:48 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها