حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Tuesday, May 07, 2002 :::

بچه كه بودم از اينكه كيف پول داشته باشم بدم مي اومد. فكر مي كردم كيف پول به درد زنها مي خوره و مردها پولوشونو مثل پدرم بايد تو جيبشون بذارن تا جيبشون پف كنه.
تا اينكه دوران دبيرستان يكي از دوستانم كه يار دبستاني بوديم و هستيم ، عيدي واسم يه كيف پول گرفت و من هم روم نشد بهش چيزي بگم و مجبور شدم بذارم تو جيبم . اما مواظب بودم كسي اونو نبينه .
بعد از يه مدت ديدم كه چيز بدي هم نيست و براي من كه به نظم و ترتيب اهميت زيادي مي دم خيلي هم خوبه و رفته رفته از مرديم! كم كردم توشو پر كردم از چيزهايي كه اين مدت در جيبهاي شلوار و كاپشنم پخش بودند.
يادم هست سال اول دانشگاه يه شعر كوتاه رو از روزنامه در آورده بودم و گذاشته بودم تو قاب عكس كيف پولم ، همونجا كه بقيه عكس نامزد يا دوست دخترشونو مي ذارن،
من هم كه تو اين خطها نبودم شعر مي ذاشتم.
يادش بخير، كيفم گم شد و شعرها هم همراه اون رفت .
بعد از اون هم كيفي نخريدم تا شعري را گم كنم و دوستي هم به من هديه نداد.
نام شاعر شعر يادم نمونده اما شعرش اين بود:
مرد روستايي
هميشه خواب مي ديد كه پينه هاي دستانش پرواز كرده اند
افسوس، سحرگاهان
پرنده ها بعد از پروازي كوتاه
به لانه بازگشته بودند.
البته شعراش كامل يادم نمونده بود.
حالا بعد از مدتها دوستي يك شعر كوتاه خارجي رو برام فرستاده : :
آدمهاي كوچك، چه آدمهاي نازنيني هستند
رفتاري صميمي دارند و خون گرم
فقط درهاي خانه هايشان كوتاه است
زيرا جز كوچك ها به خانه هايشان رفت و آمد نمي كنند
نمي دونم چرا من از شعر كوتاه بيشتر از شعر بلند خوشم مياد ولي برعكس اون از رمان بيشتر از نول خوشم مياد.

::  yashar 21:21 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها