حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Wednesday, March 27, 2002 :::

چند روز پيش ماجرايي در وبلاگ عمومي پيش آمد كه آقاي قاسمي وآقاي نوش آذر و ليلاي عزيزبه قدر كافي در اين مورد نوشتند. چيزي كه من مي خواهم در موردش بنويسم تمايل به ناشناخته ماندن در بين وبلاگ نويس ها ي مقيم ايران هست . البته بايد بگويم كه چندان هم ما براي همديگر ناشناخته نيستيم وبر خلاف چيزي كه در ظاهر ديده مي شود پشت اين جامعه مجازي وبلاگها هر روز ارتباطات زيادي شكل مي گيرد كه اغلب آنها به ارتباطات تلفني وحضوري نيز مي انجامد. حداقل در مورد خودم تعدادي از بلاگر ها نام و نام خانوادگي اصليم را مي دانند و برخي نيز از همكلاسي ها و دوستان نزديكم هستند. هر چند با شناسنامه اي كه من از خودم نوشته ام هر كسي بخواهد مي تواند مرا شناسايي كند .
تمايل به ناشناخته ماندن بيشتر بر مي گردد به نوع مطالب و هدفي كه نويسنده از نوشتن دارد.
در مورد خود من ، هدفم از ايجاد وبلاگ ايجاد امكان ارتباط، گفتگو و تبادل نظر است كه مشخصاتي كه در شناسنامه وبلاگم نوشته ام براي اين منظور كافي مي باشد.
اما براي برخي ديگر كه داراي سابقه فعاليت ادبي هستند و در زمينه كاري خود صاحب نظر هستند بديهي ست كه معرفي كامل باعث ارتباط بهتر و بيشتر با مخاطبان خواهد شد و در ضمن حقوق مطالب ارئه شده نيز برايشان محفوظ خواهد ماند..
اما براي مني كه هيچ سابقه اي ندارم اينكه احمد باشم يا محمود براي خواننده هيچ فرقي نخواهد كرد و تاثيري نخواهد گذاشت .
مي ماند براي خودم كه با ناشناخته ماندن شايد بتوانم بدون نگراني از ريشخند هاي همكاران و اطرافيان به راحتي نظراتم را مطرح كنم و وقت خود را به گوش كردن و جواب دادن به حرفهاي بي سر وته برخي از آنها هدر ندهم.
البته برخي از دوستان به خاطر محدوديتهاي خانوادگي مجبور به اينكار هستند و تعداد معدودي هم به خاطر مطالبي كه مطرح مي كنند نمي توانند خود را معرفي كنند كه در اقليت هستند.
بنابراين ، ناشناخته ماندن بلاگرها ضرري به اين اجتماع مفيد نخواهد زد.هر چند كه خود من در حال تهيه طرح جديد وبلاگم هستم كه در آنجا به طور كامل خودم را معرفي خواهم كرد و به ديگر دوستان هم پيشنهاد مي كنم كه تا حد امكان خودشان را معرفي كنند .
فكر مي كنم گلايه آقاي نوش آذر از اين مسئله باشد كه تعدادي افراد معروف به جاي معرفي صادقانه خودشان در پشت اسمهاي مستعار قصد تخريب ايشان و ديگر دوستان پيشكسوت را دارند كه به نظر من جاي نگراني ندارد و بر خلاف حرف حق كه با هر اسمي كه گفته شود قابل فبول و مورد احترام خواهد بود حرف نا حق حتي اگر به اسم و عنواني معروف هم منتسب باشد مورد قبول نخواهد بود و فرد مورد نظر طرد خواهد شد.

::  yashar 19:38 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها