حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Sunday, March 31, 2002 :::

من زياد دوست ندارم خودم را درگير اتفاقاتي كنم كه در وبلاگهاي ديگر مي افتد وبيشتر كار خودم را مي كنم و راه خودم را مي روم
اما اين مطلب ياشارعزيز يك چيز ديگري است
فقط ياشارها را قاطي نكنيد اين ياشار از اين ياشار بالاتر هست

آيين برادري و درخت انار
نامه ي اول
من پسر مريم ، عيسي ناصري هستم و همين حالا در يكي از استار ... هاي نيويورك نشسته ام و اين نامه را برايت مي نويسم . راستش اسم و ايميلت را در ليست حسين درخشان ديدم و پيدايت كردم . اميدوارم كه حالتان خوب بوده باشد و اما غرض از مزاحمت بيان كردن چند نكته ي مهم بود كه اسم و رسمم مرا ر آن داشت تا اين كاغذ را برايت بنويسم و لطفا هيچگونه نگراني نداشته باش كه من براي تبليغ و بشارت و از اين حرفها وقت شريفت را نخواهم گرفت . كه تو خود بايد صلاح مملكت خويش بداني .. اين عسل هم مزه ي قهوه ام را چه تند تر كرده است . اين هم از آب داغ اضافه .. به هرحال دوست چون اين حقير خودم را شهروندي از اين شهربزرگ (جامعه ي انساني ) مي دانم ، صلاح و ظيفه را در اين مي بينم كه افكارم را با تو و با دوستان وبلاگي تو در ميان گذارم . چند روز است كه عجيب به اين مسئله ي خاور ميانه مي انديشم . خود من همان طور كه ميداني اصل و نسبم خاورميانه اي مي باشد و علاقه ي خاصي هم به ايران شهر داشته و دارم چه ، آن دو مجوس مشرقي كه تولد گل سرخ ( خود من ) را در ستاره ها ديده بودند و خبرش را داده بودند خود از ايران زمين بودند . باري ياشار گرامي و ماجراجو بعد ار غور و مطالعه اي بسيار و عميق به اين نتيجه رسيدم كه شما ملت ايران احتياج به يك عهدي داريد كه به آن عهد برادري مي گويند . حالا كه بعد از سالها ديگر همه فهميده اند كه خداي گبر و مسلمان و نصاري و يهودي و زن مرد و همجنس گرا و عاقل و ديوانه و كوچك و بزرگ تنها يكي است پس بايد كه او را درخت اناري كنيد و طوافش نماييد .. در باره فوائد انار تو خود بيش مي داني اما بگذار من اين كاغذ را سياه كنم . انار چشم روشني مي آورد . مهرباني مي آورد . دوستي مي آورد . انسانيت و مستي و اخلاص . از خواص درخت انار يكي هم اين است كه تا اسمش را ببري دانه هايش در دل و زبانت پيدا ي ميشود . ياشار عزيز ، شام و جام آخر من يادت مي آيد همين الان مي تواني بروي سر نبش باندي و خيابان سانتا مومنيكا و از بلاك باستر فيلمي كه در باره ي من ساخته اند بگيري و تماشا كني .. به هرحال آن ميزي كه در شام آخر هست و من با برادرانم پشت آن نشسته ايم ، خيلي مهم است . دوست عزيز تو يا هر آدم صاحب دل يگر ، مي توانيد همين وبلاگتان را همان ميز شام بكنيد و با برادران و خواهران حرف بزنيد . دلتان را بريزيد بيرون . در باره وفا و خيانت .. هر چيز و همه چيز . زندگي همين است برادر . يكي دستت را مي گيرد . يكي دستت را مي شكند . خيلي دوست داشتم به جاي امضايم كه شكل صليب است از همين دو چهره ي گريه و خنده كه امضاي تئاتري ها و دوستان سينمايي است استفاده كنم . خب آن زمانها در بيت الحم از اين امكانات نبود .. به هرحال مشكل بزرگ شما ملت ايران در لال و بي لب بودن مردمانش مي باشد . بايد با يكديگر حرف زدن را ياد بگيريد . و براي اين احتياج به يك ميز و ايماني ساده داريد ..
ياشار عزيز قهوه ام تمام شد و بايد بروم استاك تديد بخرم .. راستي همكارم محمد خان هم سلام مي رساند .
خوشا به حال چشمان شما كه خوشبختي را ميتوانند ببينند
ياحق
من عيساي ناصري
:( :)
نامه ي دويم !
و اما اي ملك جوانبخت ..
ياشار عزير من شهرزاد قصه گو هستم و مي خواهم حرفم را بگويم و برگردم نزد پادشاه . آن هم اين است برادر كه دور هم بنشيند و براي هم قصه بگوييد . نجات ايران در دور هم نشستن و حرف زدن با يكديگر است . حتي براي نجات من هم كه شده با هم همكاري كنيد و قصه هايي جالب با پاياني خوش بسازيد. عيدتان مبارك !
شهرزاد قلبهاي شما
................................................................................... ياشار احد صارمي
آشيق ياشار7:05 PM

::  yashar 11:46 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها