حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Friday, December 21, 2001 :::

داداش عليرضا فساد موجود در جامعه را از ديدگاه ديگري مورد بررسي قرار داده.من نمي خواهم از بد يا خوب بودن نظام موجود صحبت كنم , فرض كنيم در بدترين حالت نظام ما يك حكومت دست نشانده است كه هدف آن هم استثمار و به فساد كشيدن جامعه ماست , هيچ هم دلش براي مردم نمي سوزد.حالا تكليف ما چيست ؟ اگر از اين ديدگاه نگاه كنيم حرفهايي كه من زده ام بيشتر نمود پيدا خواهد كرد.
البته يك نكته مهم هم اين هست كه بخشي زيادي از كساني كه مورد خطاب حرفهاي من بودند, جواني خود را در قبل از انقلاب سپري كرده اند و به قول خودشان از مواهب آن استفاده كرده اند حال چرا به دنبال اين مسائل هستند به همان بحث من بر مي گردد.
البته من خود نوجوان بوده ام و از نيازهاي آن خبر دارم اينكه برخي از نوجوانان ما زودتر به مسائل جنسي مي پردازند اكثرا به بزرگسالانشان بر ميگرددوالا در آن سنين نيازي ندارند .
وقتي پدر و مادر و برادر و يا خواهري خود در مسير نادرستي است چگونه بقيه را باز خواهد داشت ؟ به قول معروف رطب خورده كي منع رطب كند. متاسفانه بعضيها سرشان را مثل كبك زير برف كرده اند و فكر مي كنند فرزندان نوجوانانشان از كارهاي آنها خبر ندارند .
به نظر من اميد بستن به دولتها براي كارهاي فرهنگي مثل جستن خدا در مسجد و كليسا و اميد بستن به كشيشها ست.
زماني كه كشيش ها بتوانند مردم را با خدا كنند دولتها نيز خواهند توانست فرهنگ جامعه را درست كنند.
به نظر من بهترين كاري كه دولتها مي توانند بكنند اين است كه اصلا هيچ كاري نكنند و بگذارنند هنرمندان و فرهيختگان جامعه كار خودشان را در كمال آزادي انجام بدهند.
و در آخر اينكه ما خود بايد برخيزيم ,كسي دلش براي ما نسوخته است.

::  yashar 13:25 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها