حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Friday, December 21, 2001 :::

امشب شب يلداست
يادش بخير اونروزهايي كه با همه افراد فاميل دور كرسي پدربزرگ جمع مي شديم و گردو و آجيل محلی مي خورديم
پدربزرگم ازخاطراتش مي گفت,از زمستانهايي كه گذرونده بود وازسختيها وخوشيها , بعضي وقتها هم قصه مي گفت, نه ! قصه رو مادربزرگم مي گفت.
ما لحاف مي كشيديم رومون و زيرش شوخي مي كرديم. پاي بقيه رو مي زديم و مينداختيم گردن يكي ديگه.
لحاف كرسي مادربزرگ چه بوي خوشي داشت , بوي قصه ها رو مي داد. قصه هايي كه از سالهاي دور تو سينه ها مونده بودن تا به ما برسن : ملك جمشيد و ديو ها , فاطمه با گاو خوب و پدر زن بدجنسش , بلدان بلدان با كوزه اش و….
حالا كه من خونه نيستم ,اما ديگه پدربزرگ هم نيست ,ديگه كرسي هم نيست, همه چيز عوض شده.
كرسي هم اگه باشه برقيه ,ديگه ازاون كرسي قديمي پدربزرگ ولحاف بزرگ وخوش رنگ وبوي مادربزرگ خبري نيست.
ديگه از قصه هاي مادر بزرگ خبري نيست . مثل اينكه ما امانت پدربزرگامونو فراموش كرديم . شايد سينه ما سرد شده وقصه ها يخ زدن ,ما واسه بچه ها ديگه قصه هاي اونا رو نمي گيم . با سگا و تلويزيون وهري پاتر و… سرگرمشون مي كنيم.
كاش فقط وسايل عوض مي شدن و آدما همونطوري خوب وساده و بي ريا مي موندن .
تو همچين شبايي پدربزرگا و مادربزرگا يي كه پرواز كردن ميان مارو ميبينن و تو شادي ما شريك ميشن.
از اينجا بهشون سلام ميكنم. سلام پدربزرگا و مادربزرگاي خوب من
قصه هاتون يادم هست, اونارو واسه نوه هاتون مي گم , مطمئن باشين.
شب يلداي همگيتون مبارك باشه و هر جا هستين بهتون خوش بگذره
اميدوارم خوشيها و شادياتون مثل شب يلدا طولاني و پايدار باشه


::  yashar 22:54 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها