حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Wednesday, December 12, 2001 :::

فضوليست يا ضروريست!
اول چند سئوال( ما هم از مامان جان ياد گرفتيم) :
يكي ازنزديكان ,آشناها و يا دوستاي شما مريض بشه , چيكار ميكنين ؟ به دكتر ميبرين , پرستاريشو مي كنين , نازشو مي كشين يا حداقل به عيادتش ميرن. درسته؟
يه سوال ديگه: رفتين بيمارستان و كنار يه مريضي هستين كه دكتر گفته يه قطره آب هم نبايد بخوره . حالا اون مريض آه وناله آب خواستنش هم بلنده , آيا بهش آب ميدن !؟ اگه مريض خودش ليوان آبو برداره بخواد بخوره , چيكار ميكنين؟ جوابش معلومه حتي بزور هم كه شده ليوانو ازش مي گيرين. حتي مريض آدم غريبه هم باشه , شما نمي گين: به من چه ! تو كار بقيه دخالت كنم. درسته ؟
حالا سئوال آخر : اگه يه نفر بخواد يه ويروس خطرناك و كشنده رو گسترش بده, شما خبردار بشين چيكار مي كنين؟شايد جون خودتون رو هم تو خطر ميندازين تا جلوشو بگيرين. درسته؟
پس ما كه اين همه در خطرات و بيماري هاي جسمي هواي جامعه و همديگه رو داريم چرا وقتي يه نفر از لحاظ روحي مريضه يا كمبود داره به فكرش نيستيم؟
چرا واسه اون كسي كه تو فساده و يا داره تو فساد مي افته ما كاري نمي كنيم ؟ با اينكه با اون بيماري كه آب مي خواست و براش ضرر داشت حتي با زور برخورد مي كنيم اما در اين حالت , غريبه باشن كه اصلا دخالت نمي كنيم و مي گيم زندگي خصوصيش ربطي به من نداره . فاميل هم باشن با احتياط جلو ميريم و با اولين جواب , سريع عقب نشيني مي كنيم و ميگيم: به ما چه !هر كاري مي كني برو بكن , خودت ضرر ميكني!؟.
واقعا اينطوريه؟ . مگه يه نفر فاسد , ضرر و فسادش كل جامعه رو نمي گيره؟ مگه خطر ويروسش كمتر از ويروس بيماريه ؟
اينو نوشتم بگم كه اگه تو جامعه فساد هست همه مون مقصريم و خودمونو كنار نكشيم.
خداييش , چند نفر رو تا به حال راهنمايي كرديم ؟!. چند نفر و به زور هم كه شده از فساد بازش داشتيم؟! . چند نفر فاسد رو به راه راست آورديم؟! . در مقابل چند نظر و فكر فاسد و خطرناك ايستادگي كرديم و نذاشتيم كه ويروسش منتشر بشه؟!.
چرا كاري نمي كنيم؟ آيا به اعتقادات و افكارخودمون ايمان نداريم؟. آيا از اين مي ترسيم كه آزادي ديگران رو خدشه دار كنيم ؟ . خواهش مي كنم تو وبلاگتو ن يا نامه ها تون واسم بنويسين .
يا اگه حرفا مو قبول دارين از همين الان هر كسي رو ديدين داره تو راه خطا مي افته كمكش كنين. جلوشو بگيرين, نازشو بكشين . نه فقط به خاطر خودش بلكه به خاطرهمه .
و باور كنيم كه اينكار فضولي نيست بلكه ضروريست.
قربون صفاتون برم
موفق باشين




::  yashar 13:50 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها