حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Saturday, December 01, 2001 :::

رك باشين
از اين به بعد براي هر بلاگم يه عنوان ميذارم تا بتونم راحت ارجاع بدم, اگه بقيه هم اينكارو بكنن خيلي خوب ميشه
-----
از روزي كه شروع به بلاگيدن كردم تصميم گرفتم كه خود سانسوري نكنم و روح و فكر خودمو در اين وبلاگ عريان كنم ( نامحرم نباشه!؟) شايد از اين راه خودمو بهتر بشناسم وپيداش كنم .حالا بقيه هم اگه اومدن خوندن چه بهتر شناخت شون از من و آدما بيشتر ميشه.
پس قبول كنين نمي تونم تعارف و يا ملاحظه كاري كنم تو اين مدت هم كه به اين حرفم پابند بودم. حالا در ادامه چي مي شود توكل به خدا. البته حرف آقا سلمان رو هم قبول دارم كه جونمونو از سر راه بدست نياورديم كه الكي از دست بديم.هر چند من اسم اين كارو خود سانسوري نمي ذارم بلكه تلاش براي بقا ميدونم كه حتما ضروريه.
حالا ميگيد اينارو چرا لاگيدم خوب واسه دو دليل و يه نيمچه دليل . يكيش اعلام موضع براي حرفيه كه آقا قاسمي تو سايتش در مورد تعارفاتي بودن ما ايراني زده و چه درست هم گفته. دوميش كاراي يكي دوتا بلاگر عزيزه كه تاميام يه مطلب د رراستاي اون بنويسم و بهش لينك بدم ميرم مي بينم كه جاتره بچه نيست ! آخه اگه شامل حالت تلاش براي بقا بود چيزي نمي گفتم اما مي بينم نه بيشتر تعارف و ملاحظه كاريه ! از همه بدتر دارم به حافظه خودم شك مي كنم ! مي گم نكنه خواب ديدم كه اون مطلب رو تو اون وبلاگ خوندم. بعد كه بقيه مطالب رو مي خونم مي بينم نه حافظه ام درست كار ميكنه مشكل جاي ديگه ست.
حالا كه گفتم تعارف ندارم: ماجرا مربوط به مطلبي ميشه كه يه بلاگر علت دير مطلب نوشتنشو انداخته بود گردن شوهرش و كار كردن و ظرف شستن و . . . . . . . ميگيد خود سانسوري كردم, نه! , اين براي شرط بقاست تو جمع بلاگرها, آخه طرف. . . . .!
اينو گفتم كه بعضيا كاري نكن كه من هر دفعه وبلاگشونومي خونم ازش يه كپي بردارم, بخدا! , اينجا جاي تعارف نيس با همه راحت باشين : با خودتون , شوهرتون , زنتون (اين يكي رو يه مقدارموظب باشين شايد براي اينكه بتونين زنده بمونين) و ....
اگه قراره خودسانسوري كنين خوب از همون اول تكليفو با خودتون مشخص كنين نه اينكه يه مطلب رو بنويسين بعد پاكش كنين ! البته اين چيزي كه ميگم شامل غلط گيري نميشه !
نيمچه دليل ديگم هم يه مطلب در راستاي آخرين مطلب خورشيد خانومه كه برم يه مقدار دلمو قوت بدم ميام مي نويسم . البته اگه ايشون هم مطلب شونو پاك نكرده باشن؟!
هميشه رك باشين
ياشار

::  yashar 13:48 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها