حیرانی

. . . . . . . . . . . . . . . .::  Wednesday, November 28, 2001 :::

بعضي وقتها فاصله دو شب چقدر زياده , چقدر در عرض يه شب ويه صبح ما عوض مي شيم!
از ديشب تا امشب چقدر چشمهاي من بازتر شده اونقدر كه ديگه بايد عينكمو عوض كنم . ديگه به دردم نميخوره ! نمي دونم شايد هم بايد پنجره امو عوض كنم!
آره پنجره امو عوض مي كنم , اينطوري بهتره , تكليف بقيه هم روشنتره ! چون آدم عينكشو عوض مي كنه اونهايي كه قبلا مي شناختنش ديگه نمي شناسنش و اونهايي كه قبلا نمي شناختنش در موردش به اشتباه ميافتن .
اما اگه پنجره تو عوض كني , آدماي جديدتري مي بيني و مي توني خودت باشي. با همون چشم و عينك قبلي يه خوبي هم داره اينه كه آدمايي كه قبلا مي شناختي رو دوباره ببيني هم اونا تو رو مي شناسن و هم تو اونا رو و اين خيلي خوبه ! لذت ديدن همسفر قديمي دلنشينه!
حالا چرا اينها رو لاگيدم ؟ به خاطر اينكه بگم دارم پنجره امو عوض مي كنم ! خيلي زوده ؟! خوب ما اينم ديگه , اگه قابل پيش بيني بوديم كه ديگه جاناتان نمي شديم!
سايت قبلي رو كه خدا بخشيد به يه بنده ديگه كه نميدونم بنده خدا HTML بلد نبود , تايپ بلند نبود , نه فكر كنم مهمتر از اينها بوده . بنده خدا حرف نداشت بزنه . بابا ! ,كسي نيست بگه داداش /آبجي عزيز , مطلب واسه گفتن نداري مگه اين داداش ياشار مرده يه نامه بزن هر روز يه چيزي تو دستتت ميذاره, پارتي بازي هم نميكنه از مطلب خودش هم بهترشو واست مي نويسه! خواستي باز ما سر حرفمان هستيم يه نامه بزن در خدمتيم! قربونت , ديگه حال اسباب كشي نداريم از اين خونه به اون خونه بشيم . مي خواي اصلا اسم تو رو تو سايت مي نويسيم تا واسه خودت كسي بشي! اين آش رو هم اين آبجي ما تو سفرمون گذاشت . مي بيني خوشمزه ست مال خودت! , آشپزشم خواستي حرفي نيست واست جور مي كنيم! يه بله بگو؟!
با اين اتفاق , مطلب امشب موند واسه شب ديگه , پس يه روز جلوتريم!
هميشه يه روز جلو باشين
ياشار

::  yashar 22:38 [+]  ::

نام وبلاگ از کتاب جاناتان مرغ دریایی برگرفته شده است و در زبان ترکی به معنای پرتاب کننده جان می باشد.
از نوشته های دیگران :
خدایِ نوح وی را به همسر و پسرش آزمود و خدایِ ابراهيم به اسماعيل و خدایِ يعقوب به يوسف و خدایِ يوسف به زليخا و خدایِ سليمان به بلقيس و ... من نه به خدایِ نوح و ابراهيم و يعقوب و يوسف و سليمان، که به خدای آدم و حوا سجده ميکنم که در امتحان و در عذاب، اين دو را از يکديگر جدا نکرد

از «عرائض»

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هیچ پیچیدگی در این صدا نیست

تويي كه مي پيچي در من؛

نفس شمعداني ها را به سر انگشتانم؛

رويايي اقاقيا را به تاب گيسوانم؛

وبند بند وجودت را به پايم

از « در آستانه »

از نوشته های قبلی :
بی حضور تو
قاب خالی اين پنجره
نقش دلتنگيم را می زند
بهار يا پاييز
تابستان يا زمستان
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
همیشه
من تمام می شوم
قبل از
آخرین صفحه کتاب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

بر لبانت نقشی ست
مانده از هزار سال
تا بيايم
جانش دهم
تا
تنم فرو کشی
جانم پرواز دهی

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

هر گئجه
الیمده
یازیرام
گله جکسن
هر گونوز
آننیمدا
یازیسان
گلمیه جکسن
* * *
هر شب
بر دستانم
می نویسم
می آیی
هرصبح
بر پیشانیم
می نویسی
نمی آیی
- - - - - - - - - - - - - - - - - -  - -
گلها روییده اند

چشمه ها جوشیده اند

و من

به جستجوی تو

بهترین آواز قناری را

پر داده ام

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

كاش !

گياهي بودمي

روییده بر صخره اي

چنگ انداخته در

دل سنگي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

من ابراهيمم
همه بت ها را شكسته ام
جز بت بزرگ
كه گذاشته ام
هر كدامتان خود بشكنيد
 
ابراهيم مختاري  هستم
متولد1351 در شهرستان ميانه, از شهرهاي آذربايجان, ساكن تهران
ليسانس رياضي كاربردي از دانشگاه صنعتي شريف
شغلم مديريت شبكه و پايگاه داده اوراکل هست.
اولين كتاب هايي كه خواندم ، كتابهاي صمد بهرنگي بود و از كودكي با الدوز و ياشار دوست بودم. اولين بار كه وارد محيط اینترنت شدم و اسم مستعار خواست، بي معطلي ياشار را تايپ كردم و از آن زمان شدم ياشار .
دوستانی خوب :

شعرهای شاملو 1 ، فروغ ، سهراب ، جلالی
برادران كارمازوف (داستایوفسکی)
زوربای یونانی / سرگشته راه حق/ مسیح باز مصلوب  ( کازانتزاکیس)
پیامبر و دیوانه ( جبران خلیل جبران)
سمفوني مردگان(معروفی)
جان شيفته (رومن رولان)
ناتور دشت (سلینجر)
سوشون( سیمین دانشور)
طاعون / بیگانه ( کامو)
كيمياگر ( کوئیلیو)
جاناتان مرغ دريايي ( ریچارد باخ)
كوري (ساراماگو)
درتنگ / مائده های زمینی ( ژید)
دنياي سوفي ( یوستین گردر )
 

 ....

 

:: آرشيو ::

 

 

هرگونه استفاده ازمطالب اين وبلاگ بدون اجازه ممنوع است، بجز در وبلاگها